هرم مازلو

هرم مازلو
در این پست می‌خوانید:

در سال 1943، مازلو مقاله دوران ساز حرفه خود را با عنوان نظریه انگیزه انسانی منتشر کرد که در مجله انگیزه و شخصیت (DeCarvalh 1991) منتشر شد. مازلو در این مقاله استدلال کرد که امیال اساسی انسان ها با وجود انبوهی از خواسته های آگاهانه مشابه هستند.

طبق این تئوری، انسان ها نیازهای مرتبه بالاتر و پایین تری دارند که در یک سلسله مراتب مرتب شده اند.

هرم مازلو یک نظریه انگیزشی در علم روانشناسی است.

این نظریه بیان می کند که افراد توسط پنج دسته اساسی از نیازها برانگیخته می شوند: فیزیولوژیکی، ایمنی، عشق، احترام و خودشکوفایی.

سلسله مراتب نیازهای مازلو چیست؟

مازلو به منظور درک بهتر آنچه که انسان را برمی انگیزد، پیشنهاد کرد که نیازهای انسان را می توان در یک سلسله مراتب سازماندهی کرد (هرم مازلو). این سلسله مراتب از نیازهای ملموس تر مانند غذا و آب تا مفاهیم انتزاعی مانند خودشکوفایی متغیر است.

فیزیولوژیکی

اینها به نیازهای فیزیکی اولیه مانند نوشیدن در هنگام تشنگی یا خوردن در هنگام گرسنگی اشاره دارد. به گفته مازلو، برخی از این نیازها شامل تلاش ما برای رفع نیاز بدن به هموستاز است. یعنی حفظ سطوح ثابت در سیستم های مختلف بدن (به عنوان مثال، حفظ دمای بدن ).

مازلو نیازهای فیزیولوژیکی را ضروری ترین نیازهای ما می دانست. اگر فردی بیش از یک نیاز نداشته باشد، احتمالاً سعی می کند ابتدا این نیازهای فیزیولوژیکی را برآورده کند. به عنوان مثال، اگر شخصی به شدت گرسنه باشد، تمرکز بر روی چیز دیگری غیر از غذا دشوار است.

نمونه دیگری از نیازهای فیزیولوژیکی نیاز به خواب کافی است.

ایمنی

هنگامی که نیازهای فیزیولوژیکی افراد برآورده شد، نیاز بعدی که ایجاد می شود یک محیط امن است. نیازهای ایمنی ما حتی در اوایل دوران کودکی آشکار می شود، زیرا کودکان به محیط های ایمن و قابل پیش بینی نیاز دارند و معمولاً در صورت برآورده نشدن آنها با ترس یا اضطراب واکنش نشان می دهند.

مازلو خاطرنشان کرد که در بزرگسالانی که در کشورهای توسعه‌یافته زندگی می‌کنند، نیازهای ایمنی در شرایط اضطراری (مانند جنگ و بلایای طبیعی) آشکارتر است، اما این نیاز همچنین می‌تواند توضیح دهد که چرا ما تمایل داریم چیزهای آشنا را ترجیح دهیم یا چرا کارهایی مانند خرید بیمه را انجام می‌دهیم.

عشق و تعلق

به گفته مازلو، نیاز بعدی در سلسله مراتب شامل احساس دوست داشتن و پذیرش است. این نیاز هم شامل روابط عاشقانه و هم روابط با دوستان و اعضای خانواده می شود.

همچنین شامل نیاز ما به تعلق به یک گروه اجتماعی است. نکته مهم این است که این نیاز هم شامل احساس دوست داشتن و هم احساس عشق نسبت به دیگران است.

از زمان مازلو، محققان به بررسی چگونگی تأثیر عشق و نیازهای تعلق بر رفاه ادامه دادند. برای مثال، داشتن ارتباطات اجتماعی با سلامت جسمانی بهتر مرتبط است و برعکس، احساس انزوا (یعنی داشتن نیازهای تعلقی برآورده نشده) پیامدهای منفی برای سلامت و رفاه دارد.

ارج نهادن

نیازهای عزت ما شامل تمایل به داشتن احساس خوب نسبت به خود است. از نظر مازلو، نیازهای احترام شامل دو جزء است. اولین مورد شامل احساس اعتماد به نفس و احساس خوب نسبت به خود است. مولفه دوم شامل احساس ارزشمندی توسط دیگران است.

یعنی احساس کنیم که دستاوردها و مشارکت های ما توسط افراد دیگر به رسمیت شناخته شده است. هنگامی که نیازهای احترام افراد برآورده می شود، آنها احساس اعتماد به نفس می کنند و کمک ها و دستاوردهای خود را ارزشمند و مهم می بینند.

با این حال، زمانی که نیازهای احترام آنها برآورده نمی شود، ممکن است چیزی را تجربه کنند که آلفرد آدلر روانشناس آن را “احساس حقارت” می نامد.

خودشکوفایی

خودشکوفایی به احساس رضایتمندی یا احساس اینکه ما در حد توان بالقوه خود زندگی می کنیم، اشاره دارد. یکی از ویژگی های منحصر به فرد خودشکوفایی این است که برای همه متفاوت به نظر می رسد.

برای یک فرد، خودشکوفایی ممکن است شامل کمک به دیگران باشد. برای شخص دیگری، ممکن است شامل دستاوردهایی در زمینه هنری یا خلاق باشد. اساساً، خودشکوفایی به معنای احساس این است که ما کاری را انجام می دهیم که معتقدیم قرار است انجام دهیم.

به گفته مازلو، دستیابی به خودشکوفایی نسبتاً نادر است و نمونه‌های او از افراد مشهور خودشکوفایی عبارتند از: آبراهام لینکلن، آلبرت انیشتین و مادر ترزا.

چگونه مردم از طریق سلسله مراتب نیازها پیشرفت می کنند

مازلو فرض می کند که چندین پیش نیاز برای برآوردن این نیازها وجود دارد. به عنوان مثال، داشتن آزادی بیان و یا زندگی در یک جامعه عادلانه به طور خاص در سلسله مراتب نیازها ذکر نشده است، اما مازلو معتقد بود که داشتن این موارد باعث می شود افراد به نیازهای خود دست یابند.

علاوه بر این نیازها، مازلو همچنین معتقد بود که ما نیاز به یادگیری اطلاعات جدید و درک بهتر دنیای اطراف خود داریم.

این تا حدی به این دلیل است که یادگیری بیشتر در مورد محیط به ما کمک می کند نیازهای دیگر خود را برآورده کنیم. برای مثال، یادگیری بیشتر در مورد جهان می تواند به ما کمک کند احساس امنیت بیشتری داشته باشیم، و ایجاد درک بهتر از موضوعی که فرد به آن علاقه دارد می تواند به خودشکوفایی کمک کند.

با این حال، مازلو همچنین معتقد بود که این فراخوان برای درک دنیای اطراف ما یک نیاز فطری نیز هست.

اگرچه مازلو نیازهای خود را به صورت سلسله مراتبی ارائه کرد، اما او همچنین اذعان داشت که برآوردن هر نیاز یک پدیده همه یا هیچ نیست. در نتیجه، افراد نیازی به ارضای کامل یک نیاز ندارند تا نیاز بعدی در سلسله مراتب پدیدار شود.

مازلو پیشنهاد می‌کند که در هر زمان معین، بیشتر مردم تمایل دارند هر یک از نیازهای خود را تا حدی برآورده کنند و این نیازهای پایین‌تر در سلسله مراتب معمولاً آنهایی هستند که افراد بیشترین پیشرفت را نسبت به آنها داشته‌اند. علاوه بر این، مازلو اشاره کرد که یک رفتار ممکن است دو یا چند نیاز را برآورده کند.

به عنوان مثال، به اشتراک گذاشتن یک وعده غذایی با کسی نیاز فیزیولوژیکی به غذا را برآورده می کند، اما ممکن است نیاز به تعلق را نیز برآورده کند.

به طور مشابه، کار کردن به عنوان یک مراقب حقوقی می‌تواند درآمدی را برای کسی فراهم کند (که به او امکان می‌دهد هزینه غذا و سرپناه را بپردازد)، اما همچنین می‌تواند حس ارتباط اجتماعی و رضایت را برای او ایجاد کند.

آزمایش نظریه مازلو

در مدت زمانی که مازلو مقاله اصلی خود را منتشر کرد، ایده او مبنی بر اینکه ما پنج مرحله خاص را پشت سر می گذاریم، همیشه توسط تحقیقات پشتیبانی نشده است. در مطالعه‌ای در سال 2011 در مورد نیازهای انسان در فرهنگ‌ها، محققان لوئیس تای و اد دینر به داده‌های بیش از 60000 شرکت‌کننده در بیش از 120 کشور مختلف پرداختند.

آنها شش نیاز مشابه مازلو را ارزیابی کردند: نیازهای اساسی (مشابه نیازهای فیزیولوژیکی)، ایمنی، عشق، غرور و احترام (مشابه نیازهای احترام)، تسلط و استقلال. آنها دریافتند که برآوردن این نیازها در واقع با رفاه مرتبط است.

به طور خاص، برآورده شدن نیازهای اساسی با ارزیابی کلی افراد از زندگی خود و احساس مثبت با برآوردن نیازهای احساس دوست داشتن و احترام مرتبط بود.

با این حال، اگرچه تای و داینر برای برخی از نیازهای اساسی مازلو پشتیبانی می‌کردند، اما به نظر می‌رسد که دستوری که مردم این مراحل را طی می‌کنند، بیشتر یک راهنمای خشن باشد تا یک قانون سخت. به عنوان مثال، افرادی که در فقر زندگی می‌کنند ممکن است در تامین نیازهای خود به غذا و ایمنی مشکل داشته باشند، اما این افراد هنوز هم گاهی اوقات گزارش می‌دهند که از طرف اطرافیان خود مورد علاقه و حمایت قرار می‌گیرند.

برآوردن نیازهای قبلی در سلسله مراتب، همیشه پیش نیاز افراد برای برآوردن نیازهای عشق و تعلق نبود.

تأثیر مازلو بر سایر محققان

نظریه مازلو تأثیر زیادی بر سایر محققان داشته است که به دنبال استناد به نظریه او بوده‌اند. به عنوان مثال، روانشناسان کارول ریف و برتون سینگر هنگام توسعه نظریه بهزیستی eudaimonic از نظریه های مازلو استفاده کردند.

به گفته ریف و سینگر، رفاه eudaimonic به احساس هدف و معنا اشاره دارد که شبیه ایده مازلو از خودشکوفایی است. روانشناسان روی باومایستر و مارک لیری ایده مازلو را در مورد نیازهای عشق و تعلق بنا کردند.

به گفته باومایستر و لیری، احساس تعلق داشتن یک نیاز اساسی است و آنها پیشنهاد می کنند که احساس انزوا یا کنار گذاشته شدن می تواند پیامدهای منفی برای سلامت روان و جسم داشته باشد.

دیدگاه‌ها ۰
ارسال دیدگاه جدید